هستی جونمهستی جونم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

هستی، همه هستی من

چندتا عکس از هستی در طبیعت

هستی گلم ما امسال روز سیزده بدر نتونستیم بریم بیرون غیر از یک ساعت اونم بخاطر دل شما رفتیم شهر بازی. ولی در عوض روز جمعه با بابایی سه نفری رفتیم پارک سرخه حصار نزدیک خونه اخه تو اونجا رو خیلی دوست داری.نمیدونم چرا اینم چندتا عکس از شما شیطون بلا با ژستهای .........چی بگم؟خنده دار؟باحال؟نمیدونم فقط میدونم نفسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی شیطون طلای من چوب دستیت هم مخصوص آتیشبازیت بود اینجا یکم آروم شدی این هم مراحل فوت کردن گل قاصدکی توسط هستی طلا و در پایان عمر منی هستی ...
20 فروردين 1392

سال 1392 مبارک

سال 91 هم با همه خوبی و بدی و پستی و بلندی گذشت و یک سال جدید با کوله باری بسته اومد. کوله باری که نمیدونم چه تقدیری برای ما خانواده سه نفری داره .ولی از خدا میخوام هرچی هست خیر باشه و روزای تو دخمل نازنینم عالی باشه. امسال تو خیلی جالب بودی چون قبل عید همش میگفتی کی نوروز میشه .اخه فکر میکردی نوروز چیز خاصیه که همه میگن نوروز بیاد. جالبه ما چون بخاطر کار بابایی مجبور شدیم 30 اسفند(دقیقه 90) ساعت سه و نیم صبح به طرف مشهد حرکت کنیم وقصد داشتیم لحظه سال تحویل حرم باشیم ولی هرچه بابایی گازید نرسیدیم و لحظه سال تحویل بین راه یه جای خوب نگه داشتیم و سال تحویل شدوسه تایی باهم روبوسی عید کردیم . منو بابایی خوشحال بودیم در واقع این اول...
18 فروردين 1392
1